بهراد بهراد ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

جیرجیرک بازیگوش

اولین های بهراد کوچولوی مامان

1392/2/15 1:04
نویسنده : مامان زهرا
1,028 بازدید
اشتراک گذاری

اولین حمام بهراد با مادرجون و معصومه خانم خونه خودمون تو ٣ روزگی

اولین سفر بهراد سفر به شمال با مامانی و دایی و مادرجون با ماشین سورن دایی تو ٥ روزگی

اولین سفر بهراد با مامانی و بابایی سه تایی با هم از شمال به تهرون تو ١ ماهگی

اولین مهمونی شام بهراد تو همدان بعد از ختنه بهراد خونه پدر جون تو ٤٢ روزگی

اولین پیک نیک بهراد رفتن به تلکابین رامسر  با مامانی و بابایی و دایی و خاله  تو ٣.٥ ماهگی

اولین١٣بدر بهراد رفتن به زیباکنار با خانواده مامانی.جیگر مامان همش خواب بود.

اولین سفر با اتوبوس بهراد با مامانی به شمال خونه پدر جون.موقع رفتن جیگر مامان بیشترش خواب بود ولی موقع برگشتن یه خورده اذیت کرد. تو این سفر عسل مامان تقریبا ٤.٥ ماهش بود.  

اولین عروسی که بهراد دعوت شد عروسی احسان پسر دایی بابایی بود احسان تو کارت عروسیش نوشته بود جناب اقای بهراد بشیری به اتفاق والدین محترم.پسرم تو عروسی یه تیشرت قرمز و شلوار جین با یه جفت کفش اسپرت شیک پوشیده بود خیلی خوشتیب شده بود جیگر مامان.عروسی ١٢ خرداد بود.بهراد مامان٥.٥ ماهش بود.                                                                

اولین باری که بهراد اتلیه عکاسی رفت هشتمین سالگرد ازدواج مامانی و بابایی بود روز ١٥ مرداد تو ٧.٥ ماهگی.                                                                                                             

اولین باری که جیگرطلا دریا رفت با مامان و باباو خاله و دایی تو انزلی.بابایی بهراد لخت کرد تا پاهاش اب بزنیم ولی پسرم از اب میترسید پاهاش جمع کرده بود تا خیس نشه کلی عکسای خوشگل از پسرم گرفتیم.غروب دریا خیلی قشنگ بود.روز ١٥ تیر تو ٦.٥ ماهگی. 

اولین باری که بهراد کوچولو با مامانی وبابایی سه تایی به رستوران رفتند شب تولد مامانی ٨ شهریور بود

من وبابایی جوجه کباب و استیک خوردیم ولی جیگر مامان فقط ما رو تماشا کرد اخ دلم کباب شد واسش رو تخت نشسته بود و بربر ما رو تماشا میکرد.پسر مامان حدودا ٨ ماهه بود 

اولین باری که عسلم سوار تاکسی شد با مامانی و خاله اسما تو تهران با هم رفتند مرکز خرید بوستان.اخه بابایی کار داشت ماشین برده بود ما هم مجبور شدیم با تاکسی بریم پسرم با تعجب به اقای راننده که اقای سن بالایی بود نگاه میکرد اقای راننده هم طاقت نیاورد و کلی نازش کرد موقع برگشت هم شب شده بود سوار تاکسی شدیم گیر داده بود به ضبط و دنده ماشین راننده.دستش گذاشته بود رو دنده و بر نمیداشت .نمی ذاشت راننده دنده رو عوض کنه اقای راننده کلی بهش خندید.جیگرم ٩ ماهه بود

اولین باری که پسرم به شهربازی رفت با مامان و بابا و خاله اسما رفتند پارک ارم تهران.پسرم از شلوغی زیاد و نورهای رنگی کلی هیجان زده شده بود به هیچکی اهمیت نمیداد حیف که هیچکدوم از وسایل بازی اونجا رو نمیتونست سوار شه.قول میدم  وقتی بزرگ شدی خودم هر وقت دوست داشتی ببرمت شهربازی عشقم.بهراد ٩ ماهه بود.  

 اولین باری که بهراد جیگر به زیارت رفت با مامانی و مادرجون سیما به زیارت شابدل عظیم تو شهرری رفت.بهراد مامان 9 ماهه بود.

اولین باری که مسجد رفت مراسم چهلم یکی از فامیلای مامانی تو انزلی بود با مامانی و مادرجون و خاله اسما تو یه روز بارونی تو 10.5 ماهگی.

اولین باری که خوشگلم بارون قشنگ تماشا کرد تو انزلی رو ایوون خونه مادرجون یه شب پاییزی بارونی خیلی قشنگ تو بغل مادرجون.جیگرم 10.5 ماهه بود.

اولین سفر سه تاییمون با اتوبوس از همدان به تهران با اتوبوس vip.کوچولوی مامان 15 ماهه بود.

اولین باری که پسرم به مهد کودک رفت روز خاکسپاری عموی مامان تو مهد خاله زهره مامانی.مهد ستاره آبی تو سن 13 ماهگی.

                            

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)