ماجراهای اولین عید فطر بهراد تو همدان
سلام عزیز دلم چند روز پیش ماه رمضون تموم شد و مامانی دومین سالی بود که به خاطر توی جیگرطلا نتونست روزه بگیره.امسال با بابایی تصمیم گرفتیم عید فطر بریم همدان.تا هم پیش خانواده باشیم هم بابایی که طراح ارشد گنج نامه همدان به کارش برسه.روز 5 شنبه بعد از ظهر به سمت همدان راه افتادیم تا شب به مهمونی افطار که تو مجتمع گنج نامه گرفته بودند برسیم ساعت 8.30 رسیدیم خونه مادرجونت.اولین باری بود که تو مسافرت تو فقط نیم ساعت خوابیدی همه راه بیدار بودی و فضولی میکردی. تا رسیدیم تو رو پیش مادر جونت گذاشتیم و برای اولین بار بدون بهراد به مهمونی رفتیم بعد از دنیا اومدن جیگر مامان تا حالا من و بابایی تنهایی جایی نرفته بودیم همه جا پسر مامان باهامون بود.وقتی...
نویسنده :
مامان زهرا
21:26