بهراد بهراد ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

جیرجیرک بازیگوش

روزانه های مامانی و بهرادی

1391/10/11 0:38
نویسنده : مامان زهرا
359 بازدید
اشتراک گذاری

جیگرمامان چطوره   پسر مامان چطوره    خوشگل پسر چطوره    قند عسل چطوره

اینا یه خرده از شعرایی که مامانی هرروز واسه پسر قشنگش میخونه.

حالا میخوام بعضی از کارایی که تو روزا با هم انجام میدیم واست بنویسم جیگرم.وقتی از کیش برگشتیم دو روز بعد رفتیم خونه بهداشت تا واکسن 1 سالگی پسرم بزنیم دو سه روزی دیر شده بود نوبت قد و وزن کردنتم بود مامانم.وزنت خیلی خوب بود 9 کیلو و 700 گرم.دور سرتم خوب بود 47 سانت.قدت نسبت به قبل خیلی تغییر نکرده بود.ولی چون پسرم اساسا قد بلند اشکال نداشت.بهد چکاپ رفتیم اتاق واکسن.خیلی نگران بودم پسرم اذیت بشه ولی خانوم گفت واکسن 1 سالگی اصلا درد نداره رو بازوش میزنیم حالیش نمیشه خیالم راحت شد با اینکه بابایی رفته بود به کارش برسه و برگرده بعد واکسنت بزنیم ولی قبل از اینکه بابا بیاد واکسن زدیم تو هم هیچی نفهمیدی خدا رو شکر...   

وقتی بابا برگشت خیلی تعجب کرد واکسنت زدیم آخه هیچ وقت بدون بابات نمیتونستم واکسنت بزنم آخه مامانی دلش نداره درد پسرش ببینه....  

 همون روز ظهر پسرم اولین نهار زندگیش خورد پلو با ماهی.قربونش برم خیلی خوشش اومد الان چند روز از غذاهای ما میخوره خیلی هم دوست داره دیگه زیاد از غذاهای خودش خوشش نمیاد به زور فرنی و سرلاک و سوپش میخوره.آخه پسرم واسه خودش مردی شده دیگه.باید غذای آدم بزرگا رو بخوره.چشمک   

واسه اینکه پسرم خیلی تنهاست و بیشتر وقتا فقط منو میبینه زمستونم هست هوا سرده نمیشه زیاد بیرون بردش بعد کلی سرچ کردن تو اینترنت یه جای خوبی رو پیدا کردم تا بچم ببرم اونجا.

کارگاه مادر و کودک.یه جایی که مامانا با بچه هاشون با هم شرکت میکنن و کلی کارای جالب میکنن.

هروقت کلاسات شروع شد مفصل واست مینویسم طلا.فعلا با هم واسه بازدید به یکی از این کارگاهها رفتیمتو خیلی خوشت اومد کلی متعجب بودی به نظر منم خیلی خوب بود اسمت نوشتم منتظرم به حد نصاب برسه بهم زنگ بزنن تا دوتایی بریم کارگاه عزیز دلم.....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)